تمنا
من تو آشپزخونه دارم کارهامو انجام میدم برای تو هم یک قسمت از سریال سمندون رو که خیلی دوست داریش و برات ضبطش کردم گذاشتم و نشستی رو مبل و داری نگاه میکنی گهگاهی صدای خنده ملوس و ریزو دخترونت بلند میشه و گاهی هم با اون صدای قشنگت به سمندون یا غر میزنی یا بهش درس ادب میدی که چیکار بکنه و چیکار نکنه بر میگردم نگاهت میکنم فدای خندیدنت بشه مامانت ، اول منم از شنیدن خنده هات میخندم بعد یهو خنده رو لبام یخ میزنه دوباره یاد مشکلت میوفتم و غم دنیا میشینه تو دلم کاش پس این خنده ها و شیرین زبونیهات هیچ چیزی که نگران کننده باشه نبود کاش پارسال بود و تو هنوز این مشکل برات پیش نیومده بود دخترکم و باز پر از تمنا و خواهش میشم از خدا که خدایا یه راه...
نویسنده :
مامان نی نی
15:36