آیداآیدا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره

هدیه خدا

تمنا

من تو آشپزخونه دارم کارهامو انجام میدم برای تو هم یک قسمت از سریال سمندون رو که خیلی دوست داریش و برات ضبطش کردم گذاشتم و نشستی رو مبل و داری نگاه میکنی گهگاهی صدای خنده ملوس و ریزو دخترونت بلند میشه و گاهی هم با اون صدای قشنگت به سمندون یا غر میزنی یا بهش درس ادب میدی که چیکار بکنه و چیکار نکنه بر میگردم نگاهت میکنم فدای خندیدنت بشه مامانت ، اول منم از شنیدن خنده هات میخندم بعد یهو خنده رو لبام یخ میزنه دوباره یاد مشکلت میوفتم و غم دنیا میشینه تو دلم کاش پس این خنده ها و شیرین زبونیهات هیچ چیزی که نگران کننده باشه نبود کاش پارسال بود و تو هنوز این مشکل برات پیش نیومده بود دخترکم   و باز پر از تمنا و خواهش میشم از خدا که خدایا یه راه...
28 مهر 1394

چه کنم برات

امروز  چهار دفعه  اونجوری شدی   فکر میکردم  با کم شدن داروت دیگه تو بیداری مشکلت حل میشه  اما...  دارم اذیت میشم  همش میگم خدایا بردنش  پیش دکتر مح....  کار درستی بود یا نه  بچم دیگه مدتها بود تو بیداری مشکلی نداشت اما با خوردن اون شربت  حالا دوباره توی بیداری هم اذیت میشه    آیدا بد حسیه  انگار یکی قلبمو گرفته تو مشتش و فشار میده  اینکه هیچ کاری برات از دستم برنمیاد بیشتر و بیشتراذیتم میکنه  خدایا من چیکار کنم برای این بچه  یه جوری بهم بگو باید چیکار کنم خدای مهربونم  خدایا  دردو خودت دادی درمانشم خودت بده   ازت خواهش میکنم  ای خدای بزر...
26 مهر 1394

شیرین زبونیهای آیدا مهر ۹۴

۹۴/۷/۲۶ بعد از ظهر از خواب بیدار شدی  طبق  معمول بعداز مراسم مینی مینی خوردن و چایی خوردن  بهت میگم  خانم محترم حالا اجازه میدی برم به کارام برسم  کارام مونده  میگی نههههه میگم چرا پس چیکار کنم  با اون لبخند پر از شیطنتت میگی برو خونرو تثیف تن  برو  خونرو بهم بریز     عصری عروسک بوق بوقیاتو برداشتی  و داشتی با لذت باهاشون بازی میکردی وقتی دیدم تو اون لحظه توجهت بهشون جلب شده  بهت گفتم  آیدا دوسشون داری بزار برم قایقتم  بیارم  که بوق میزنه با اونم بازی کن  جواب دادی نه مامان دایدو ( منظورت قایقه ) آدما سبال میشن میرن  نمیشه باهاش بازی تنی ته  ...
26 مهر 1394

مادر بودن چه سخته دخترم

دخترکم  دلم  گرفته  مامان   عزیزم  زندگیه  من   مادر بودن  خیلی حس عجیبیه    عشق  مادر به فرزند  خیلی خاصه  انگار هیچ  حسی  و هیچ  عشقی  مثل این حس و این عشق  نمیشه گل من     بیشترین کسی که  آدمو اذیت  میکنه  و به زحمت میندازه بچه یک مادر هست  اما  با تمام این سختیها و عذابها  و آزارها  اما بیشترین کسی که یک مادر دوستش داره  و این دوستداشتن  واقعا اندازه نداره  همون بچه هست   خیلی عجیبه  نه  ؟ آره  انشاا... وقتی  مادر شدی  میفهمی  و با تمام وجودت درک میکنی ک...
26 مهر 1394
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هدیه خدا می باشد